نگار فلاحتی
امروزه، تمرکز بر پیشبینی آینده، منجر به ظهور رشته مدرن آینده پژوهی شده است که معطوف است بر کاوش در آینده های جایگزین و بررسی جهان بینی ها و اسطوره هایی که زیربنای آینده های ممکن، محتمل و ترجیحی هستند. آیندهپژوهی، مطالعه سیستماتیک آینده های ممکن، محتمل و ترجیحی از جمله جهان بینیها و اسطوره هایی است که زیربنای هر آینده است. در پنجاه یا چند سال اخیر، مطالعه آینده از پیشبینی آینده به ترسیم آیندههای جایگزین به شکلدهی آیندههای مطلوب، هم در سطوح جمعی بیرونی و هم در سطوح درونی فردی حرکت کرده است. در طی این دوره، آینده پژوهی از تمرکز بر جهان عینی بیرونی به رویکردی لایه ای تغییر کرده است که در آن نحوه دیدن جهان، در واقع آیندهای را که فرد می بیند شکل می دهد. در این رویکرد آینده بحرانی – چرخش پساساختاری – دنیای بیرونی از درون مطلع می شود و مهمتر از همه، دنیای درونی یک فرد از واقعیت بیرونی مطلع می شود.
در حالی که بسیاری از مطالعات آینده برای کاهش ریسک، اجتناب از آینده های منفی، به ویژه در بدترین حالت، استقبال می کنند، دیگران فعالانه به سمت ایجاد آینده های مطلوب، چشم اندازهای مثبت از آینده حرکت می کنند. بنابراین، شناسایی آینده های جایگزین، رقص سیال ساختار (وزنهای تاریخ) و عاملیت (ظرفیت تأثیرگذاری بر جهان و ایجاد آینده های مطلوب) است.
از آنجایی که جهان به طور فزاینده ای پرخطر شده است. حداقل از نظر ادراک، اگر نه در واقع – مطالعات آینده مشتاقانه توسط تیم های رهبری اجرایی و بخشهای برنامه ریزی در سازمانها، مؤسسات و کشورها در سراسر جهان پذیرفته شده است.
تنش های ملموسی بین چارچوبهای برنامه ریزی و آینده وجود دارد. برنامه ریزی به دنبال کنترل و بستن آینده است، در حالی که آینده پژوهی به دنبال باز کردن آینده است و از آینده به آینده های جایگزین حرکت می کند. برای درک آینده(ها)، نیاز به چارچوبی نظری قانع کننده است. چهار رویکرد برای آینده نگری بسیار مهم هستند:
- اولی مبتنی بر علوم اجتماعی تجربی، پیش بینی کننده است.
- دومی تفسیری است، نه بر اساس پیش بینی آینده، بلکه بر اساس درک تصاویر رقیب از آینده.
- مورد سوم انتقادی است که از تفکر پساساختاری نشأت میگیرد و بر این پرسش متمرکز است که چه کسی از تحقق آیندههای معین سود میبرد و کدام روشها به انواع خاصی از آینده پژوهی امتیاز میدهند.
- رویکرد چهارم یادگیری/تحقیق اقدام مشارکتی است. این رویکرد به مراتب دموکراتیکتر است و بر ذی نفعانی متمرکز است که آینده خود را توسعه میدهند، بر اساس فرضیات آنها از آینده (مثلاً اگر آینده خطی یا چرخهای است) و آنچه برای آنها حیاتی است.
یکی از چارچوبهای مفهومی درک آینده، رویکرد شش رکن است:
- اولین رکن «نقشه برداری از آینده» است که روش اصلی آن مثلث آینده است.
- رکن دوم «پیش بینی آینده» با تحلیل مسائل نوظهور به عنوان روش شناسی کانونی است.
- رکن سوم، «زمانبندی آینده» است که «روشها» مفیدترین روشها، خرد، میان و تاریخ کلان است.
- رکن چهارم «عمیقسازی آینده» است که تحلیل لایهای علّی پایه آن است (اگرچه تحلیل لایهای علّی یک نظریه آیندهپژوهی نیز هست).
- رکن پنجم «ایجاد جایگزین» است که برنامه ریزی سناریو مهمترین روش است.
- آخرین رکن، «تغییر آینده»، مهمترین روشهای بینش است.
تلاش های پیشامدرن برای درک آینده بر طالع بینی متمرکز بوده است. به طور کلی، هدف طالع بینی کمک به افراد برای اجتناب از شرایط خطرناک با ارائه یک سیستم هشدار اولیه بود. با این حال، اعتقاد بی چون و چرا به سیستم طالع بینی ضروری بود، زیرا هشدارها و پیش بینی ها و همچنین تحلیل های روانشناختی ماهیت کلی داشتند.
در آینده پژوهی مدرن، پرسشگری و دیدگاههای متفاوت نه تنها گنجانده شده اند، بلکه برای استحکام و انعطاف پذیری ضروری هستند. بر خلاف طالع بینی، جایگزین ها پذیرفته می شوند.
در حالی که آینده پژوهی اخیر شامل مخالفت با دیدگاه های آینده و همچنین راههای شناخت – اسطوره ها و استعاره های عمیق فرهنگی – محققان و شرکت کنندگان است، آینده پژوهی نسل قبل تأکید بسیار بیشتری بر پیش بینی داشت. این تکنیک فوق العاده برنامه ریزان، اقتصاددانان و دانشمندان علوم اجتماعی بود. فرض پشت پیشبینی این است که آینده را میتوان به طور کلی در صورتی که دقیقاً شناخته نشده باشد. با اطلاعات بیشتر، به ویژه اطلاعات به موقع تر، تصمیم گیرندگان می توانند انتخاب های موثرتری داشته باشند. از آنجایی که نرخ تغییرات تکنولوژیکی به طور چشمگیری افزایش یافته است، داشتن اطلاعات بیشتر از اهمیت ویژهای برخوردار است. با این حال، نیاز به اطلاعات، مانند زمانهای قبل، به دلیل ترس از آینده، احساس ناتوانی در برابر نیروهایی که نمیتوانیم آنها را درک کنیم و بزرگتر از ما به نظر میرسند، ضروری است. فرض ناخودآگاه این است که از طریق پیش بینی بهتر، می توان جهان و آینده را به طور مؤثرتری کنترل کرد و در نتیجه سود یا هژمونی را افزایش داد.
همانطور که کسب و کار معمول ناپدید شده است – عمدتاً به دلیل این تصور که جهان بسیار پرخطرتر است (تجزیه اتحاد جماهیر شوروی، بحران مالی آسیا، ۱۱ سپتامبر، SARS، آنفولانزای پرندگان، بحران مالی جهانی، آب و هوا، تغییر، کرونا و…) – مطالعات آینده رایج تر شده است.
امروزه تغییر واقعاً به یک هنجار تبدیل شده است. پیشرفتهای چشمگیر در فناوریهای دیجیتال، ژنومیک، نانو و عصبی به اختلالات بیشتر اشاره می کند. ظهور رشد سریع اقتصادی چین وهند و افول نسبی ایالات متحده نشان می دهد که جهان تک قطبی به پایان رسیده است. در پاسخ، سازمانهای دولتی، شرکتها، اندیشکدهها و سازمانهای غیردولتی مطالعه رسمی آینده را پذیرفتهاند. برخی از آینده پژوهان به عنوان مشاورانی استفاده می کنند که مشاوره بازار را ارائه می دهند. دیگران از آینده پژوهان برای توسعه ظرفیت داخلی از طریق کارگاه های آینده نگری استفاده می کنند. و برخی دیگر مدیران ارشد دارند که در دوره های رسمی تری در آینده پژوهی شرکت می کنند. این موضوع منجر به بحث در مورد اینکه در کجای سازمانها بهتر است مطالعه آینده را در خود جای دهد، مطرح شده است. بیشتر اوقات، آینده پژوهی در بخش برنامه ریزی مستقر می شود. با این حال، اگرچه این ممکن است منطقی به نظر برسد، زیرا هر دو با زمان رو به جلو سروکار دارند، تفاوت های قابل توجهی بین این دو وجود دارد.
در نهایت، آینده پژوهی با زیر سؤال بردن مفروضات اساسی، آینده های جایگزین را ایجاد می کند. و همچنین از طریق زیر سوال بردن آینده، تحلیل مسائل نوظهور و سناریوها، قصد خروج از زمان حال و ایجاد آینده های جدید را دارد.
پژوهشگر اندیشکده افرا